گلايه اي ندارم
آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

خدايا !

مي شود حال دلم را خوب كني؟

چيز زيادي نمي خواهم

دلم براي يك خنده از ته دل تنگ شده

دلم براي آرامش جان تنگ شده

تا به كي پريشاني

تا به كي چشم انتظاري

خدايا!

مي شود خيال را از ذهن من دور كني؟

ديگر توان خستگي طاقت فرساي روزانه را ندارم

ديگر قدرت آشفتگي بي دليل شبانه را ندارم

مي شود چشم بر هم گذارم و با خيال آسوده شب را سحر كنم؟

مي شود براي فردايم نوري از جنس طلوع بر قلب رنجورم هديه دهي ؟

اگر خواسته من زياد است و آرزوي خيالم محال

اگر مصلحت كار در اين است و صلاح من در آن

پس اي مهربان

يا اميدم را براي هميشه نا اميد كن

يا نا اميديم را اميدوار

نمي دانم چه مقدر ميكني بر اين حال پريشانم

اما هر چه باشد گلايه اي ندارم

 

باز همچون گذشته مي سوزم و با سوختن دل مي سازم.

 





تاريخ : شنبه 29 فروردين 1394برچسب:دل نوشته های خودم , گلايه اي ندارم, | 12:9 | نويسنده : زهره |